سرخو

لغت نامه دهخدا

سرخو. [ س ُ ] ( اِ مرکب ) سرخجه و آن جوششی است که بیشتر اطفال را در بدن بهم میرسد. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به سرخجه ، سرخزه ، سرخژه شود.

فرهنگ فارسی

سرخجه و آن جوششی است که بیشتر اطفال را در بدن بهم میرسد .

گویش مازنی

/sarKhoo/ از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد & چشمه ای در کوه های جنوبی روستای خلیل محله بهشهر & خواب کوتاه – قیلوله

واژه نامه بختیاریکا

( سَر خَو ) سر خواب؛ چُرت
گنجشک؛ چُسِنَک

پیشنهاد کاربران

بپرس