سرخرید


معنی انگلیسی:
ransom

لغت نامه دهخدا

سرخرید. [ س َ خ َ ] ( اِ مرکب ) فدیه. فداء. سربها. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده بعد شود.

فرهنگ فارسی

فدیه فدائ سربها

پیشنهاد کاربران

بپرس