دیکشنری
مترجم
بپرس
سرجهازی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
سرجهازی. [ س َ ج َ] ( اِ مرکب ) آنچه جزو جهاز بود. ( یادداشت مؤلف ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک