این مثل منصوب به شاه عباس صفوی است که با لباس مبدل و با همراهی وزیرش در کوی و برزن به سرکشی رعیت میپرداخت. نقل است که در یکی از روزهایی که شاه با همراهانش از سفر یاشکار باز میگشت چشمش به خرابه ای افتاد
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و قصد کرد به ساکنین این خرابه سر بزند که با مخالفت همراهانش روبرو شد چرا که شاه بالباس و تاج شاهی نباید به خرابه وارد شود اما اصرار کرد و به محض ورود تاج شاه به سردر خرابه که کوتاه بود گیر کرد و به زمین افتاد و سوژه تلخکان و شاعران گشت بدین مضمون که شاه اگر به خرابه رود، شاه میرود ولی تاج نمیرود و از ان روز مثلی در بین مردم شد بگونه ای که میزبان به میهمان میگوید �تاجتان را بردارید و به دیدار ما بیایید �یا اینکه�اگر سرتان نمیگیرد ( کنایه از کوتاه بودن سردر خانه و فقر ما ) تشریف بیاورید�و در جواب این که �از سر ما زیاد هم هست �
سرتون نمی گیره ، در گویش شهربابکی کنایه از اینه که افتخار نمی دین ، میگن، سرتونونمی گیره تشریف بیارین ، جواب میدن ، از سر مون هم زیاده ، که در کل هر دو تعارف است