سرتشنیز

لغت نامه دهخدا

سرتشنیز. [ س َت ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد. دارای 1005 تن سکنه است. آب از رودخانه و قنات. محصول آن غلات ، برنج ، عدس ، نخود، لوبیا، سیب ، زردآلو، گوجه ، انگور. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

ده از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد دارای ۱٠٠۵ تن سکنه است .

پیشنهاد کاربران

تشنیز کلمه ای گبری یا ارمنیه قدیمیست که همان کلمه گشنیز است، گشنیز نوعی گیاه بومی این منطقه است که بیشتر در زمینهای آبزا، اطراف و مسیر چشمه ها، زمینهای باتلاقی و کناره رودخانه میروید منطقه سرتشنیز و روستاهای
...
[مشاهده متن کامل]
بالا و پائین این روستا هم به خاطر رویش این گیاه پرخاصیت و بیشتر به خاطر فراوانی این گیاه در این منطقه به همین نامها نامگذاری شده مثل گشنیزجان، سرتشنیز و تشنیز که سه روستای بنا شده در اطراف و دنباله رودخانه ای هستند که از چشمه ای بزرگ بنام زاغ چشمه سرچشمه میگیرد و در قدیم که خشکسالی نبود صدها چشمه کوچک و بزرگ دیگر در مسیر این چند روستا به رودخانه میریخت و رودی دائمی و نسبتا بزرگ را تشکیل میداد که فعلا خشک شده و بیشتر فصلی به شمار میرود.

تشنیز در واقع به معنای چمنزار و مرغزار هست وسرتشنیز معنای سر مرغرار را میدهد

بپرس