سربه نیست
/sarbenist/
مترادف سربه نیست: پنهان، مخفی، نهان، گم وگور، مفقود، نیست، معدوم، نابود
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* سربه نیست شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] معدوم شدن.
* سربه نیست کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] معدوم ساختن، نابود کردن.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
سربه نیست کردن کنایه از کشتن و نابود کردن است
نابود کردن، نفله کردن در زبان ملکی گالی بشکرد