سربه دام ( اندر ) آوردن ؛ گرفتار ساختن. اسیر کردن. موجب گرفتاری شدن :
وگر باز لشکر به جنگ آوریم
سر خود به دام نهنگ آوریم.
فردوسی.
کسی گر به پیکار نام آورد
سر جنگجوئی به دام آورد.
اسدی.
... [مشاهده متن کامل]
- || مطیع شدن. اطاعت کردن :
سوار جهان پور دستان سام
به بازی سر اندر نیارد به دام.
فردوسی.
وگر باز لشکر به جنگ آوریم
سر خود به دام نهنگ آوریم.
فردوسی.
کسی گر به پیکار نام آورد
سر جنگجوئی به دام آورد.
اسدی.
... [مشاهده متن کامل]
- || مطیع شدن. اطاعت کردن :
سوار جهان پور دستان سام
به بازی سر اندر نیارد به دام.
فردوسی.