پژوهنده خاک سربست من
نهد تهمت نیست بر هست من.
نظامی.
هرچه دارد در خم سربست گردون از من است می به حکمت میخورم جای فلاطون از من است.
صائب ( ازآنندراج ).
|| مشکلی که امکان حل ندارد. ( شرفنامه منیری ) ( رشیدی ). || ( ق مرکب ) یکجا. یک کاسه. بطور کلی. دربست :... عراق قسمت کرد، اصفهان به قتلغ اینانج داد سربست ، و ایالت همدان به قراقز اتابکی داد و ری به ملک یونس خان. ( راحةالصدور راوندی ).سربست. [ س َ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان همایجان بخش اردل شهرستان شیراز. دارای 212 تن سکنه. آب آن از رودخانه شش پیر. محصول آن غلات ، برنج و حبوب است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
سربست. [ س َ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان زیر راه بخش برازجان شهرستان بوشهر. دارای 141 تن سکنه. آب آن از رودخانه دالکی. محصولش خرما است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).