گوی شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از سر به زانو نهادن و به مراقبه رفتن باشد. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) . || کنایه از دوتا شدن قامت. خمیده شدن. دوتا شدن :
بر در مقصوره روحانیم
گوی شده قامت چوگانیم.
نظامی.
بر در مقصوره روحانیم
گوی شده قامت چوگانیم.
نظامی.
کنایه از مراقبه کردن