سرباک. [ س َ ] ( اِ مرکب ) سردار ضابط و صاحب سیاست. ( برهان ) ( آنندراج ). حاکم ضابط باسیاست. ( رشیدی ) : دین حق را نه چون تو یک سرور ملک شه را نه چون تو یک سرباک.
ابوالفرج رونی ( از رشیدی ).
پیشنهاد کاربران
هرسو سپهی فرست و سرباکی آماهٔ رزم و عاشق هیجا دیوان مسعود سعد سلمان، تصحیح محمد مهیار، چاپ ۱۳۹۰ تهران، صفحهٔ ۱۱۹، بیت ۱۲۳.