سرباز ماندن. [ س َ دَ ] ( مص مرکب ) حیران ماندن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || تهی شدن. خالی شدن : بسکه فرورفت به سودا قلم محبره سرباز بمانداز رقم.امیرخسرو ( از آنندراج ).