سربار کردن


معنی انگلیسی:
enforce, load, tax

مترادف ها

overload (فعل)
زیاد بار کردن، زیادی بار کردن، سربار کردن، زیاد پر کردن، گرانبار کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس