سرایا

لغت نامه دهخدا

سرایا. [ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ سَریّة، بمعنی پاره ای از لشکر از پنج نفر تا سه صد یا چهارصد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : پس از آن معاویه سرایا را به عراق فرستاد. ( مجمل التواریخ و القصص ص 292 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گروهی از لشکر ( از ۵ تا ۳٠٠ و ۴٠٠ تن ) . ۲ - لشکری که پیغامبر ( ص ) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه .

فرهنگ عمید

= سَریه

پیشنهاد کاربران

به معنی اهل حرم یا دختران نیز معنی میدهد. مانند ( بیگ اوغلی که در اعداد امرا منتظم بود داعیه آن نموده بود که یکی از سرایای پادشاه مرحوم غفران دثار را که در حجله تربیت القاص میرزا به سر میبرد به عقد ازدواج در آورد )
هوالعلیم
سرایا: جمع سَریّه : گروه ها؛ گروهان
سرایا خراسانی : گروهان نظامی. شیعی در عراق

سَرِیَة : ج سَرَایَا [ سری ]: گروهی از لشکر که پنهانىی حرکت کنند و به پیش روند ، سرنیزه ى گِرد و کوچک .