سرانیدن

لغت نامه دهخدا

سرانیدن. [ س ُ دَ ] ( مص ) لغزانیدن. غلطانیدن. بسوی شیب راندن چیزی را با یک بار سُر دادن.

فرهنگ فارسی

لغزانیدن غلطانیدن بسوی شیب راندن چیزی را با یک بار . سردادن .

مترادف ها

skid (فعل)
ترمز کردن، سریدن، لغزیدن، سرانیدن

فارسی به عربی

تزلج

پیشنهاد کاربران

سُرانیدن: کشیدن چیزی در جهت شیبدار. لغزاندن چیزی.
نمونه: آلاجاقی دست بر چوب یکسره ء کنارپله ها می سُرانید. ( کلیدر ج۱۰ص۲۸۱۰ )

بپرس