سرافکندگی. [ س َاَ ک َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت به زیر افکندن سربخاطر تواضع یا شرم. شرمندگی. شرمساری : مه نو ز راه سرافکندگی به گوش اندرون حلقه بندگی.فردوسی.دلیری است هنجار لشکرکشی سرافکندگی نیست در سرکشی.نظامی.مبین سرو را در سرافکندگی چنان شاه را درچنین بندگی.نظامی.سرافکندگی کن که زلف نگارسرافرازیش در سرافکندگی است.خواجوی کرمانی.
submission (اسم)واگذاری، سرافکندگی، تابع، انقیاد، تسلیم، تفویض، اطاعت، فرمان برداری، اظهار اطاعتshame (اسم)سرافکندگی، ننگ، عار، فضاحت، خجالت، خجلت، ازرم، شرم، شرمساریabashment (اسم)ژولیدگی، سرافکندگیconfusion (اسم)ژولیدگی، سرافکندگی، پریشانی، گیجی، اغتشاش، دست پاچگی، درهم و برهمی، اغفال، اشتباهی گرفتن، اسیمگیhumbleness (اسم)سرافکندگی، فروتنی، خشوعlowliness (اسم)سرافکندگی، فروتنی، بی ادبیmortification (اسم)سرافکندگی، ریاضت، رنج، فساد، خجلتresignation (اسم)واگذاری، سرافکندگی، استعفا، کناره گیری، تسلیم، تفویض