سراسیمگی

/sarAsimegi/

مترادف سراسیمگی: آشفتگی، بی تابی، سرگردانی، پریشانی، دستپاچگی، دلهره، سردرگمی، ناراحتی

معنی انگلیسی:
agitation, panic, embarrassment, fuss, confusion, amazement

لغت نامه دهخدا

( سرآسیمگی ) سرآسیمگی. [ س َ م َ / م ِ ] ( حامص ) حالت سرآسیمه :
از سرآسیمگی نمی بینند
کام آشفته اژدهای دمان.
مسعودسعد.
سرآسیمگی در منش تاخته
ز رخت خرد خانه پرداخته.
نظامی.
رجوع به سرآسیمه شود.

فرهنگ فارسی

سراسیمه بودن آشفتگی سرگردانی حیرت . یا با سراسیمگی . با عجله بشتاب.
( سر آسیمگی ) حالت سر آسیمه

فرهنگ معین

(سَ مَ یا مِ ) (حامص . ) آشفتگی ، پریشانی .

فرهنگ عمید

سراسیمه بودن، آشفتگی و سرگردانی.

فرهنگستان زبان و ادب

{agitation} [روان شناسی] اضطراب شدید همراه با بی قراری حرکتی

مترادف ها

fluster (اسم)
دست پاچگی، سراسیمگی

agitation (اسم)
تحریک، پریشانی، تلاطم، هیجان، سراسیمگی، اشفتگی

flurry (اسم)
تپش، سراسیمگی، طوفان ناگهانی، باریدن ناگهانی، باد ناگهانی

scurry (اسم)
حرکت تند و سریع، سراسیمگی، مسابقه کوتاه، حرکت از روی دست پاچگی

فارسی به عربی

( سرآسیمگی ) اِرتیاع
اضطراب , موجة

پیشنهاد کاربران

دل نگرانی. [ دِ ن ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دل نگران شود.

بپرس