سراس

لغت نامه دهخدا

سراس. [ س ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ سَرِس. رجوع به سَرِس شود.

سراس. [ ] ( اِخ ) ده قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین. دارای 307 تن سکنه است. آب آن از رودخانه دگرمانچای تأمین میشود. محصول آن غلات ، یونجه ، آلوزرد، گوجه ، سیب زمینی ، لبنیات. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

جمع سرس

گویش مازنی

/saraas/ روستایی در نور

پیشنهاد کاربران

بپرس