سرازیری
/sarAziri/
مترادف سرازیری: درکه، سراشیبی، شیب، نشیب
متضاد سرازیری: فراز، سربالایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- امثال :
هر سرازیری یک سربالایی دارد.
فرهنگ فارسی
نشیب مقابل فراز : هر سرازیری یک سر بالایی دارد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. راهی که رو به نشیب برود.
واژه نامه بختیاریکا
تُرِزیری؛ دَره زیری؛ کُت زیر
جدول کلمات
مترادف ها
ریزش، سر، سرازیری، سراشیبی، کشو، لغزش، لغزنده، سرسره، اسباب لغزنده، پس وپیش رونده، توسراندنی، تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری
کج، نظر، سطح اریب، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، نگاه کج، خط کج
انحراف، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، زمین سراشیب، سرزیری
شتاب، تمایل، برخورد، زد و خورد، پرتاب، کجی، شیب، سرازیری، مسابقه نیزه سواری، شمشیربازی سواره در قرون وسطی
نشیب، سینه کش، انحطاط، سرازیری، سراشیبی، سرپایینی
سینه کش، شیب، سرازیری، سراشیبی
نژاد، سرازیری، نزول، هبوط
اوج، درجه، پرتاب، استقرار، سرازیری، گام، پلکان، زیر و بمی صدا، قیر، دانگ صدا، لباب، ضربت با چوگان، اوج پرواز، جای شیب
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سراشیبی. . .
درکه، سراشیبی، شیب، نشیب
نشیب