سرازیر شدن


مترادف سرازیر شدن: روان شدن، جاری شدن، هجوم آوردن، روی آوردن

معنی انگلیسی:
slant, to slope, to slant, to be turned upside down, to come or fall down

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - از بالا به پایین رفتن بسراشیبی رفتن . ۲ - سرنگون شدن .

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - رو به پایین رفتن . ۲ - سرنگون گشتن .

واژه نامه بختیاریکا

دَرگشتِن؛ دریسِستِن

مترادف ها

descend (فعل)
فرود امدن، پیاده شدن، فروکش کردن، سرازیر شدن، نزول کردن، پایین رفتن، پایین امدن

be turned upside down (فعل)
سرازیر شدن

slant (فعل)
سرازیر شدن، کج کردن، کج شدن، سرازیر کردن، شیب پیدا کردن، تحریف کردن، کج رفتن

slope (فعل)
سرازیر شدن، سرازیر کردن، سراشیب کردن

steepen (فعل)
سرازیر شدن، دم کردن، ترقی کردن، سراشیب کردن

فارسی به عربی

قمة , منحدر
تعلیة

پیشنهاد کاربران

سُریدن
فرودویدن. [ ف ُ دَ وی دَ ] ( مص مرکب ) بزیر روان شدن. به پایین جاری گشتن. مقابل بردویدن. سرازیر شدن ، چنانکه اشک یا آب فرودود. ( یادداشت بخط مؤلف ) : عبداﷲ زبیر را سنگی بر روی آمد، خون بر روی وی فرودوید.
...
[مشاهده متن کامل]
( تاریخ بیهقی ) . || پایین آمدن از بلندی : من از مئذنه فرودویدم و فریاد برآوردم. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .

Rain down

بپرس