سرازیر شدن
مترادف سرازیر شدن: روان شدن، جاری شدن، هجوم آوردن، روی آوردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
فرود امدن، پیاده شدن، فروکش کردن، سرازیر شدن، نزول کردن، پایین رفتن، پایین امدن
سرازیر شدن
سرازیر شدن، کج کردن، کج شدن، سرازیر کردن، شیب پیدا کردن، تحریف کردن، کج رفتن
سرازیر شدن، سرازیر کردن، سراشیب کردن
سرازیر شدن، دم کردن، ترقی کردن، سراشیب کردن
فارسی به عربی
تعلیة
پیشنهاد کاربران
سُریدن
فرودویدن. [ ف ُ دَ وی دَ ] ( مص مرکب ) بزیر روان شدن. به پایین جاری گشتن. مقابل بردویدن. سرازیر شدن ، چنانکه اشک یا آب فرودود. ( یادداشت بخط مؤلف ) : عبداﷲ زبیر را سنگی بر روی آمد، خون بر روی وی فرودوید.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
( تاریخ بیهقی ) . || پایین آمدن از بلندی : من از مئذنه فرودویدم و فریاد برآوردم. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .