سراره

لغت نامه دهخدا

( سرارة ) سرارة. [ س َ رَ ] ( ع اِمص ، اِ ) خوبی چیزی. || خلوص. || بهتری و پاکیزگی. || گزین نسب و بهترین آن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || سرارةالوادی ؛ بهترین جای وادی. ( منتهی الارب ). رجوع به سرارالوادی شود.

فرهنگ فارسی

خوب چیزی یا خلوص یا بهتری و پاکیزگی یا گزین نسب و بهترین آن .

پیشنهاد کاربران

با سلام و احترام ، سراره نام روستایی کوچک ( در حال حاضر خالی از سکنه ) در حومه روستاهای استرک و جوشقان استرک از مجموعه روستا های شما ل غربی شهرستان کاشان می باشد .
این قریه در حال حاضر خالی از سکنه بوده و عمده محصولات باغی آن انار ( بخاطر نوع خاک و آب سنگین منطقه ، دارای انار بسیار مرغوب و خوشمزه ای می باشد ) و محصولات دشتی شامل جو ، گندم ، باقلا و اخیرا نیز زعفران کشت می گردد .
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس