سراجی. [ ] ( اِ ) نام پارچه ای است :
سراجی شهابی نظر یافته
دگر موش دندان و بشکافته.
نظام قاری ( دیوان ص 181 ).
سراجی. [ س ِ ] ( اِخ ) شاعر خوبی است و قصیده ای گفته که ذکر چهار ارکان در او لازم داشته ، این سه بیت از آن است :
آتشی دارم بدل من زآن دو لعل آبدار
باد تا زلفش پریشان کرد گشتم خاکسار
خاک ره گل میشود از آب چشمم تا چرا
آتش اندر من زد و رفت از بر من بادوار
گر برآرم باد سرد آتش زنم در آسمان
گر ببارم آب گرم از خاک سازم لاله زار.
( مجالس النفایس ص 338 ).