سر یکی کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
سر یکی کردن
جور کردن، سر یکی کردن
سازش کردن، توطئه چیدن، ساخت وپاخت کردن، تبانی کردن، سر یکی کردن
سر یکی کردن، هم پیمان شدن، توطئه چیدن برای کار بد، در نقشه خیانت شرکت کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید