سر کل

فرهنگ فارسی

نفی بلد کردن . تبعید کردن اخراج کردن

گویش مازنی

/sar kel/ گردوی بزرگ در تیله بازی و گردو بازی - شاداب سرحال ۳انگیزه
/sar kal/ سرازیر کردن ظروف حاوی مایعات سرازیر کردن و فرو ریختن مایعات

پیشنهاد کاربران

عنوان عمومی مناطق ییلاقی اهالی خومه زار در دوران کوچ گری که در مسافت حدود ۱۵ کیلومتر ضلع جنوب شرقی شهر خومه زار واقع شده و نقاطی موسوم به دوتو پازتون، گردنه قلندری، ناحیه چارهُر، چاه رِزَکِی و دشت بَردکَر و سایر نقاط تابعه را در بر می گرفت ( نصیب الله عزیزی ) .
سرکل. ( مازنی ) ، ( "ک " با آوای زیر ) . سردسته، رهبر، شاه غله، شاه قله، بهترین گردوی که برای نشانه روی دیگر گردوها در گردو بازی از آن بهره برده میشود .