دیکشنری
مترجم
بپرس
سر و مر
/soromor/
مترادف سر و مر
: سرحال، سالم، چاق وچله، قبراق
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
سر و مر. [ س ُ رُ م ُ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) سخت فربه : سر و مر و گنده.
فرهنگ فارسی
( صفت ) چاق و چله و سالم سالم و سرحال . یا سر و مر و گنده . چاق و چله و سالم .
فرهنگ معین
(سُ رُ مُ ) (ص مر. ) (عا. ) سالم ، تندرست .
پیشنهاد کاربران
picture of ( good ) health
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها