سر و سامان

/sarosAmAn/

مترادف سر و سامان: نظم وترتیب، آراستگی، اسباب خانه، زندگی راحت، رفاه و آسایش

لغت نامه دهخدا

سر و سامان. [ س َ رُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اسباب و لوازم : سر و سامان جنگ ایشان را دریافتم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603 ).
چو بارنامه سامانیان همی نخرند
غلط شده سر و سامان و راه و رفتارم.
سوزنی ( دیوان ، نسخه خطی مؤلف ص 148 ).
|| چاره. درمان :
علاج درد بیدرمان ندانست
غم خود را سر و سامان ندانست.
نظامی.
|| نظم و ترتیب :
گر خراسان پسر عالم سام است منم
که ز عالم سر و سامان به خراسان یابم.
خاقانی.
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
در کوی خرابات نباشد سر و سامان.
سعدی.
- بی سروسامان ؛ مضطرب. پریشان. نگران. آشفته :
گر تو زین دست مرا بی سروسامان داری
من به آه سحرت زلف مشوش دارم.
حافظ.
|| حقیقت. کنه :
هرچند سخن گوید طوطی نشناسد
آن را که همی گوید هرگز سر و سامان.
ناصرخسرو.
|| آغاز و انجام.

فرهنگ فارسی

۱ - نظم و ترتیب آراستگی . ۲ - اسباب و لوازم زندگی .

فرهنگ معین

(سَ رُ ) (اِمر. ) ۱ - آراستگی ، نظم و ترتیب . ۲ - اسباب و لوازم زندگی .

واژه نامه بختیاریکا

سَر اَوسار

پیشنهاد کاربران

برادر گرامی جناب سعید سرور اذربایجان هم زمانی زیر پرچم شوروی بوده پس از دید شما تاریخ ترکان را هم ارباب شوروی نوشته؟
شاید هم دشمنی های انگلیس با زبان پارسی را در هند و پاکستان از یاد برده اید
در ضمن شما که همه را دروغگو و خود را را عالم دهر میدانید بدون تعارف چند واحد زبان شناسی پاس کرده اید از کجا مدرک گرفته اید چه سند موثقی برای سخنان خویش دارید ؟ این دست ادعا ها و سخنانان تنها از بر یک ادم نادان که چون طبل توخالی ست میاید باشد که شما نیز ایشان نباشید و دست از دشمنی با همیهنان خود بردارید
...
[مشاهده متن کامل]

دوست عزیز پیش زمینهٔ تاریخی و جایگاه زبان فارسی
زبان فارسی یکی از شاخه های شرقی خانوادهٔ هندواروپایی است و استمرار مستقیمِ فارسی میانه و فارسی باستان به شمار می رود؛ این تداوم دست کم از سدهٔ هشتم میلادی ( دورهٔ �فارسی نوِ نخستین� ) با اسناد مکتوب روشن است. در نتیجه، ساخت واژه و ریشه های دستوری اصلی آن مدت ها پیش از تماس گسترده با ترکان شکل گرفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
۱. پسوند ـان ( - ān )
کارکردها:
- جمع و جمعیت ( دانشـجویان، ایرانیـان )
- صفت نسبیِ مکانی/قومیتی ( ریـزیان، سمنـــان )
- عنصر پایانیِ برخی نام های جغرافیایی ( تهــــران، کرمـــان )
ریشه: این پسوند در فارسی باستان و اوستایی نیز وجود دارد و در همان روزگار، برای بیان جمع یا نسبت به کار می رفته است؛ بنابراین یک سازهٔ بومیِ ایرانی است، نه ترکی.
- - -
۲. پسوند انه/انه ( - āna )
کارکردها:
- اسم مصدر یا صفت حالت: جوانانه، پنهانانه
- قید گونه: دوستانه سخن گفتن
ریشه: در فارسی میانه شکل - ānag دیده می شود که در گذر زمان به - āne/ - āna فرومی کاهد. دستورهای معاصر فارسی این پسوند را همچنان جزء دستهٔ �پسوندهای ـهندواروپاییِ میراثی� می شمارند.
- - -
۳. دیگر پسوندهای پُرکاربرد
پسوند نقش خاستگاه شاهد
ـگر ( - gar ) اسمِ فاعل حرفه: آهنگر ایرانی کهن turn1search8
ـکار ( - kār ) حرفه/عامل: پژوهشکار ایرانی کهن turn0search1
ـی ( - i ) صفت نسبی یا �یِ نامعین�: کتابی، دو نفره میراثی؛ شکل کهن - iya در اوستایی turn5search1
این مجموعه نیز در منابع دستوریِ فارسی به عنوان اجزای ارثی یا دیرپذیر ثبت شده اند و با نظام صرفی ترکی پیوندی ندارند.
- - -
۴. تفاوت ساختاریِ فارسی و ترکی
ویژگی فارسی ترکی استانبولی
ریشهٔ خانوادگی هندواروپایی زبان های ترکیه
نوعِ ساختمان غالباً �چسبان با تنوع محدود� تمایل تحلیلی به شدت �پیوندی/agglutinative�
هماهنگی واکه ای ندارد قانون اساسی صرف؛ همخوانی بزرگ و کوچک واکه ها
نشانگر جمعِ اصلی - ها / - ان - lar / - ler ( با هم آوایی واکه ای )
منابع زبان شناسی ترکی تأکید می کنند که تقریباً همهٔ وندها در ترکی دستخوش هماهنگی واکه ای می شوند—ویژگی ای که در فارسی وجود ندارد و نشان می دهد دو دستگاه صرفی از بنیان متفاوت اند.
- - -
۵. وام گیری های متقابل؛ اما نه تغییرِ دستور
فارسی از سدۀ ۱۶م به بعد بخشی از واژگانِ روزمره یا دیوانیِ ترکیه را پذیرفت ( مثل یقه، قشون ) .
در مقابل، هزاران واژه و حتی چند پسوند فارسی ( مانند - h�ne �خانه� ) به ترکی عثمانی راه یافت.
وام واژه ها عمدتاً لِکسیکی اند؛ دستگاه های تصریف و ساخت واژهٔ اصلیِ دو زبان دست نخورده باقی مانده است.
- - -
۶. دربارهٔ دهخدا و لغت نامهٔ او
علی اکبر دهخدا ( ۱۲۵۷–۱۳۳۴ ش ) بزرگ ترین پروژهٔ واژه نامه نویسی فارسی را پایه گذاشت. لغت نامهٔ دهخدا حاصلِ نقد تطبیقی صدها منبع کلاسیک و فولکلور است و همچنان منبع استناد دانشگاهی محسوب می شود؛ اتهام �تخیل� یا �دستور ارباب استعمار� در اسناد موجود تاییدی ندارد.
- - -
۷. آیا صورت های پیشنهادیِ �سَهمان، سَهمانّا…� معتبرند؟
این واژه ها در هیچ متن معتبر کهن یا معاصر ثبت نشده اند؛ با قواعد واجیِ فارسی ناسازگارند و پشتوانهٔ ریشه شناختی ندارند. جایگزینی سامان با �سَهمان� صرفاً ساختگی است و برخلاف اصل گواهیِ تاریخ زبان.
- - -
جمع بندی
1. پسوندهای بنیادینی چون - ان، - انه، - گر، - کار و - ی ریشهٔ ایرانیِ کهن دارند.
2. نظام صرفیِ فارسی ( بدون هماهنگی واکه ای ) از نوعی متفاوت با ساختار پیوندی و هماهنگی محورِ ترکی است.
3. تبادل واژگانی میان دو فرهنگ گسترده بوده، امّا �قانون های� دستوری وندها در هر زبان مستقل باقی مانده است.
> برای مطالعهٔ بیشتر:
Encyclopaedia Iranica, “Persian Language” ( تمامی مدخل ها )
Lazard & Sadeghi, دستور زبان فارسی
G�ksel & Kerslake, Turkish: A Comprehensive Grammar

پس چون اعتقاد دارین
بر اینکه سهمان
پارسیست
ازین به بعد
از سهمان استفاده کنید
به جای سامان
مثلا بگین
بورانی سهماننا
اینجارو سهماننا
به جای سلمانی
بگین
سهمانا سالان
برم سهمانا سالانا
موهامو درست کنه
جذاب تر هم میشه
ریشه واژه ی �سَهمان / سامان� و ادعای تُرکی بودن آن، یکی از مباحث پر چالش در حوزه زبان شناسی تاریخی و ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) زبان های ایرانی و ترکی است. اجازه بده با دقت و استناد به منابع علمی و معتبر بررسی اش کنیم:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
✅ بخش اول: بررسی واژه ی �سامان� در زبان فارسی
سامان یکی از واژه های ریشه دار در زبان فارسی است. این واژه در متون فارسی میانه ( پهلوی ) و فارسی باستان هم سابقه دارد.
🔹 ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) :
�سامان� در فارسی به معنی �نظم�، �ترتیب�، �ثبات� و �آرامش� است.
در زبان فارسی میانه ( پهلوی ) : شکل این واژه sāman بوده است.
ریشه ی واژه به فارسی باستان و اوستایی برمی گردد:
در اوستایی: haumāna، در معنی خانه و اقامتگاه ( از hauma = جای گرفتن، اقامت ) .
ریشه واژه در زبان هندواروپایی نیز به صورت sem - یا sam - آمده که معنای اصلی آن �همراه شدن، یکپارچگی، هم آهنگی� است ( در انگلیسی هم same از همین ریشه است ) .
🔹 منابع معتبر برای این ریشه:
واژه نامه دهخدا
فرهنگ معین
Dictionary of Persian Language – Dehkhoda
Etymological Dictionary of Persian – Martin Schwartz / Windfuhr
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی – حسن انوری
- - -
✅ بخش دوم: آیا �سهمان� واژه ای تُرکی است؟
در منابع ترکی استانبولی، آذری یا حتی ترکی باستان، واژه ای به نام �سَهمان� یا �سهمان� با معنای مرتبط با �نظم� یا �ساختار� وجود ندارد که به عنوان ریشه واژه �سامان� قابل استناد باشد.
🔸 واژه های ترکی مشابه:
در ترکی استانبولی، برای نظم می گویند: d�zen, nizam ( که خودش وام واژه ای عربی است )
در ترکی آذربایجانی هم می گویند: qayda, intizam, یا sistem
هیچ کدام از این ها با واژه ی �سامان� یا �سهمان� قرابت ریشه ای ندارند.
همچنین واژه ی �سَهمان� در ترکی امروزین یا باستانی با این تلفظ دیده نمی شود. اگر شما منبع ترکی خاصی برای این واژه دارید، لطفاً معرفی کنید تا بررسی کنم.
- - -
✅ بخش سوم: چرا واژه هایی مثل �سامان� در فارسی باقی ماندند اما نه در ترکی؟
زبان ترکی ( مثل ترکی آذری امروزی ) در طول قرون بسیار زیادی با زبان فارسی تعامل زبانی داشته. در این تعامل، معمولاً واژه های فارسی وارد ترکی شده اند ( برعکس کمتر بوده ) .
مثلاً واژه های زیر که در ترکی رایج هستند، ریشه فارسی دارند:
Saadet ( سعادت )
Hane ( خانه )
Zarif ( ظریف )
Dert ( درد )
در ترکی، اگر واژه ای به صورت �سهمان� وجود داشته و با این معنی کاربرد داشته باشد، حتماً در فرهنگ های ترکی ثبت می شد. اما چنین چیزی وجود ندارد.
- - -
✅ نتیجه نهایی:
1. واژه ی �سامان� ریشه در زبان فارسی باستان و هندواروپایی دارد.
2. هیچ سند یا منبع معتبر علمی وجود ندارد که نشان دهد واژه ی �سامان� یا �سهمان� از ترکی آمده.
3. در زبان ترکی چنین واژه ای به صورت مستقل و مستند وجود ندارد.
4. ادعاهایی مثل "زبان ترکی مادر زبان های دیگر است" در زبان شناسی پذیرفته نیست و توسط متخصصان رد شده است.
- - -
اگر دوست داری بررسی کنیم که بعضی واژه های خاص در کدام زبان اول دیده شده یا تفاوت شون در ترکی و فارسی چیه، خوشحال می شم با منابع معتبر در اختیارت بذارم.
همچنین اگر سند یا منبع خاصی درباره �سهمان� در زبان ترکی داری، لطفاً ارسال کن تا بررسی دقیق تری انجام بدم.

دوستان ببینند من کسی توهین نمی کنم خودم ترک سلجوقی هستم کشور دوست دارم همین بس
مطالعات لغوی معتبر نشان می دهد که عبارت �سلقه سَمان� یا �سرقه سَمان� در زبان های ترکی باستان یا ترکی های شرقی وجود خارجی ندارد. واژه هایی مانند �سلقه� یا �سلگه� با ریشه ترکی ( اگر هم داشته باشند ) هیچ گاه به معنای نظم، ترتیب، زیور یا شکوه در متون معتبر ترکی ذکر نشده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
🔹 منشأ حقیقی �سر و سامان� در فارسی
۱. �سر و سامان� در فارسی ترکیبی مرکب از دو واژه �سر� و �سامان� است:
�سر� از معنای �آغاز، رأس، سرانجام�
�سامان� از واژهٔ پهلوی/سنسکریت به معنی �ترتیب، نظم، وسایل� گرفته شده است .
۲. در فواید لغوی ( مانند دهخدا و معین ) ، �سر و سامان� دو معنا دارد:
نظم و ترتیب، �آراستگی و اسباب و لوازم زندگی�
در معنای دیگر، �وسایل و تجهیزات� ( مثلاً: �سر و سامان جنگ� یعنی اسلحه و تجهیزات جنگی ) .
۳. هیچ گونه منبع معتبر ترکی قدیم ( اویغوری، اورخون، خاقانی و غیره ) از عبارت هایی مانند �سلگه سمان� یا حتی استفاده از �سامان� به معنای ترتیبی همچون �نظم زندگی� در این ترکیب سخن نگفته اند.
- - -
🧩 نتیجه گیری
عبارت �سلقه سَمان� یا �سرقه سَمان� به طور گسترده در ترکی باستان یا ترکی شرق وجود نداشته است.
مفهوم و آوای مشابه چنانکه در فارسی امروز ( �سر و سامان� ) استفاده می شود، به احتمال زیاد سرشتی فارسی داشته و از ترکی وارد نشده.
�سر و سامان� در زبان فارسی، متشکل از �سر سامان�، و از ترکیب وارده از �سامان� ( پهلوی/سنـسکریت ) است.
- - -
بنابراین، نظریه ی ریشه گیری عبارت �سر و سامان� از ترکی باستان، مانند �سلقه سمان�، فاقد پشتوانه تاریخی - زبان شناسی است. این ترکیب بیشتر مولود زبان فارسی با ریشه های پهلوی/سنسکریت است و نه ترکی.
- - -
📚 منابع معتبر:
دهخدا، معین: توضیح ترکیب �سر و سامان� و معانی آن
واژه نامک سامان: بررسی ریشه �سامان� از پهلوی و سنسکریت

در ترکی باستان یا ترکی های شرقی، عباراتی شبیه "سَرغه سَمان" یا "سلقه سَمان" وجود دارند که از ترکیب دو واژه ساخته شده اند:
سرقه / سلقه / سلگه / سَرغا: معمولاً به معنای نظم، ترتیب، یا حتی زیور و شکوه در برخی لهجه ها. در ترکی قدیم، واژگانی با ریشه "سلقه" یا "سلگه" به مفهوم زیبایی، نظم و ساختار اشاره دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

سَمان / سهمان / سَمان: به احتمال زیاد شکلی از "ثَبات"، "اقلیم"، "جایگاه" یا همان �سقف و آسمان� ( در ترکی و مغولی: tengri برای آسمان ) .
- - -
🔸 ارتباط با زبان دری: �سر و سَمان�
در زبان دری و فارسی امروزی، ترکیب �سر و سامان� به معنی:
نظم و ترتیب
زندگی مرتب و آرام
جایگاه و موقعیت ثابت
استفاده می شود.
👈 این دقیقاً ترجمه مفهومی و حتی آوایی همون �سلقه سهمان� یا �سرقه سَمان� در ترکی هست.
- - -
🧩 نتیجه گیری:
🔹 �سلقه سهمان� ( یا �سرقه سمان� ) در ترکی قدیم به معنای نظم و ترتیب زندگی، ساختار، آرامش و جایگاه محکم بوده.
🔹 این ترکیب بعدها در زبان فارسی به شکل �سر و سامان� درآمده.

بازم سلطان اختراعات جدیدی کرده واژه ی که در تمام لغت نامه فارسی به زبان خود ربط می دهد را به اسم ترکی زده سلطان دیگه می توانه چرا البته سلطان دیس لایک هست.
واژه ی سر و سامان هزار نه صد نه کلاً فارسی هست
...
[مشاهده متن کامل]

خود سر و سامان فارسی هست دوستان نظر شما درباره سلطان چیه
واژه سر. [ س َ ] ( اِ ) پهلوی �سر� ، اوستا �سره � �بارتولمه 1565� �نیبرگ 202�، در پهلوی �اسر� ( بی سر، بی پایان ) ، هندی باستان �سیرس � ( رأس ) ، ارمنی �سر� ( ارتفاع ، نوک و قله ، نشیب ) ، کردی ، افغانی ، بلوچی و سریکلی �سر� ، استی �سر� ، وخی ، سنگلیچی و منجی �سر� ، گیلکی �سر� ، فریزندی ، یرنی و نطنزی �سر� ، �کتاب 1 ص 288�، سمنانی ، سنگسری و لاسگردی �سر� ، سرخه یی �سر� ، شهمیرزادی �سر� ( کتاب 2 ص 185 ) ، اورامانی �سر� ( کتاب اورامان 126 ) . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . بعربی رأس. ( برهان ) . معروف که ترجمه رأس باشد. ( آنندراج ) :
منبع. لغت نامه دهخدا
واژه سامان. ( اِ ) پهلوی�سامان�، ارمنی سَهْمَن از شکل قدیمی پهلوی ساهمان ؟ اشتقاق آن از ریشه سانسکریت سد ( بمعنی اعتناکردن ، نزول ) قطعی نیست :
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهادو سامان بود.
منبع. لغت نامه دهخدا

باز هم یه کلمه تورکی
سلقه سهمان
سامان = سهمان
منظم کردن
متضاد: مشوّش
گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری - من به آه سحرت زلف مشوّش دارم ( حافظ )
سر و سامان:
رو به راه
حال و اوضاع خوب و بی دغدغه
آرام و بی دلهره
نوا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)