سر و خشت. [ س َ رُ خ ِ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در جایی و محلی گفته میشودکه شخصی را سخنی گویند یا از روی مهربانی نصیحتی نمایند او نشنود. ( برهان ) ( آنندراج ). غایت اعراض و دماغ خشکی بود در محلی که به کسی سخن کنند یا از روی مهربانی نصیحت نمایند و او نشنود. ( رشیدی ) : سر تسلیم من و خشت در میکده ها مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت.
حافظ.
و در شعر فوق کنایت از این است که چون فهم سخن نکنی ، خشت بر سرت باد. خاک بر سرت.
فرهنگ فارسی
در جایی و محلی گفته میشود که شخص را سخنی گویند یا از روی مهربانی نصیحتی نمایند او نشنود .