سر زخم مالیدن

لغت نامه دهخدا

سر زخم مالیدن. [ س َ رِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) گوشمال دادن. گویند سر زخمش مالیدیم ؛ یعنی از بلندپروازی که داشت بازش آوردیم به نوعی که حد خودش را بشناخت و حسابی از من برگرفت. ( آنندراج ) ( بهارعجم ). و در بیت زیر بسکون را آمده است :
سر زخم قلم کسی نمالید
عمرش بهوای نوخطان رفت.
محمد افضل ثابت ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

گوشمال دادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس