سر زبان ها افتادن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
1- برای عموم شناخته شدن؛ مشهور شدن
2- بدنام / رسوا / بی آ برو شدن
مثال:
1- تولیدکنندگان آن قدر تبلیغ می کنند تا اسم محصول شان را سر زبان ها بیندازند.
2- اگر این موضوع رو شود، سر زبان ها می افتیم.
پیشنهاد کاربران
سر زبان ها افتادن: ۱ - مشهور شدن ( این شعر سر زبان ها افتاده بود ) ۲ - شایع شدن ( یک روز سر زبان ها افتاد که قرار است صلح بشود )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )