سر زبان بودن. [ س َ رِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) مشهور و معروف بودن. بنام بودن.- بر سر زبان بودن کسی ؛ کنایه است از به یاد مردم بودن. ذکر او در افواه بودن : نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم همه بر سر زبانند و تو در میان جانی.سعدی ( کلیات چ فروغی ص 347 ).