سر دست فرماندهی برفشاندن

پیشنهاد کاربران

سر دست فرماندهی برفشاندن ؛ اشارت کردن :
ملک در سخن گفتنش خیره ماند
سر دست فرماندهی برفشاند.
سعدی.

بپرس