سر درکشیدن

لغت نامه دهخدا

سر درکشیدن. [ س َ دَ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) ناپدید شدن. غایب شدن. پنهان گشتن :
مدتی گشت ناپدید از ما
سر چو سیمرغ درکشید از ما.
نظامی.

فرهنگ فارسی

ناپدید شدن غایب شدن پنهان گشتن .

پیشنهاد کاربران

سر درکشیدن ؛ سر برداشتن. عصیان ورزیدن. طغیان کردن : پسر کاکو و همگان که به اطراف بودند سر درکشیدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 367 ) .

بپرس