سر درکشیدن. [ س َ دَ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) ناپدید شدن. غایب شدن. پنهان گشتن : مدتی گشت ناپدید از ماسر چو سیمرغ درکشید از ما.نظامی.
سر درکشیدن ؛ سر برداشتن. عصیان ورزیدن. طغیان کردن : پسر کاکو و همگان که به اطراف بودند سر درکشیدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 367 ) .+ عکس و لینک