سر دروا

لغت نامه دهخدا

سردروا. [ س َ دَرْ ] ( ص مرکب ) غافل. گمراه. سردرهوا: سامد؛ سردروادارنده و پیوسته رونده از شتر و جز آن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

غافل گمراه سر درهوا سامد

پیشنهاد کاربران

سردروا/Sar dar va
در گویش شهرستان بهاباد به معنای:
۱. [مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا نظم و انضباط باید بعد از استفاده درب آن گذاشته یا بسته شود مانند بطری، قوطی یا چیز دیگر.
...
[مشاهده متن کامل]

۲. [مقابلِ سرپوشیده] آنچه رویش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا پنهان ماندن از چشم دیگران پوشیده باشد مانند کاسه ی ماست، پاکت میوه یا چیز دیگر.
عبارت سردروا احتمالا به معنای سر در باز بودن است. ( در حالت باز بودن ) ، وا:باز.
اگر عبارت سردرهوا به معنای سربه هوا، برای انسان به کار می رود عبارت سردروا برای اشیا کاربرد دارد گاهی هم بعضی از سردروا بودن ها بخاطر سر در هوا بودن آدم هاست گاهی هم بخاطر تنبلی و سهل انگاری رها شدند. کلمه ی اندر هم در عبارت سراندرهوا به معنای ( در ) است که در گذشته از آن استفاده می شده است پس سراندرهوا همان سردروا است اما قدیمی ترش و بیشتر هم این عبارت توسط پدربزرگ و مادر بزرگ های قدیمی مورد استفاده قرار می گیرد.
رفتیم تو خونه، دیدیم همه ی درها، چارطاق ( به باز بودن کامل درب اتاق چهار طاق گفته می شود ) و همه چی هم، سراندروا. ( برای تصور بهتر، خانه هایی را در نظر بگیرید که حیاط در وسط و اتاق ها دور تا دور حیاط با درب های دو لنگه، که لنگه های در تا آخر باز مانده اند و اتاق ها در معرض باد، گرد و خاک، نور خورشید، سرما، گرما، ورود حیوانات خانگی و حشرات قرار گرفته و از آن بدتر هم که همه چیز سردواست. )

بپرس