سر تابیدن. [ س َ دَ ] ( مص مرکب ) نافرمانی کردن : برهمنان را چندانکه دید سر ببریدبریده به سر آن کز هدی بتابد سر.فرخی.گر نتابی سر ز دانش از تو تابد آفتاب وز سعادت ای پسر بر آسمان سایدت سر.ناصرخسرو.جوانا سر متاب از پند پیران که پند پیر از بخت جوان به.حافظ.