سر از خاک برکردن ؛ رستن. روییدن.
- || سر درآوردن. سر بیرون آوردن :
نرگس رساند مژده که ساغرکشان بچشم
با نامه سپید سر از خاک برکنند.
وحشی ( از آنندراج ) .
- || سر درآوردن. سر بیرون آوردن :
نرگس رساند مژده که ساغرکشان بچشم
با نامه سپید سر از خاک برکنند.
وحشی ( از آنندراج ) .