شکستن، سر از تخم دراوردن، شکستن و باز شدن
سر از تخم دراوردن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
سر از تخم درآوردن: بیرون آمدن جوجه از تخم ( دو تا از جوجه ها تازه سر از تخم درآورده بودند ) ۲ - [مجازی] مرحله رشد و بلوغ را آغاز کردن ۳ - [کنایی] کودک یا نابالغ بودن.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )