سذوم

لغت نامه دهخدا

سذوم. [ س َ ] ( اِخ ) شهری است بحمص. ( منتهی الارب ). رجوع به سدوم شود. || گاه از سدوم قاضی سذوم مقصود است :
آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل
ایزد سذوم را نسپرده ست حاکمی.
ناصرخسرو.
رجوع به سدوم شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس