سدکیس

لغت نامه دهخدا

سدکیس. [ س َ ] ( اِ ) قوس و قزح. ( برهان ) ( اوبهی ) ( آنندراج ) ( رشیدی ). آزفنداک. آژفنداک. سدکیش :
میغ ماننده پنبه ست ورا باد نداف
همت سدکیس درونه که بدو پنبه زنند.
بوالمؤید بلخی.
بهر سالی مثال درگهش را
فلک بنماید از تمثال سدکیس.
شمس فخری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

قوس قزح
( اسم ) قوس و قزح کمان رستم رنگین کمان .

فرهنگ معین

(سَ ) (اِ. ) قوس و قزح .

فرهنگ عمید

= قوس و قزح

پیشنهاد کاربران

آزفنداک
گمانم صدگیس است
رنگین کمان. قوس قزح. چیزی که چشم گیل است

بپرس