سدا
فرهنگ اسم ها
معنی: نام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم ارمنی
لغت نامه دهخدا
سدا. [ س ِدْ دا ] ( ع ص ) کلام درست و صحیح. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی سَدّاً: سد - کوه و هر چیزی است که راه را بند آورد ، و از عبور جلوگیری کند .
معنی صَّدْعِ: شکاف (مراد از زمین صاحب صدع در عبارت "وَﭐلْأَرْضِ ذَاتِ ﭐلصَّدْعِ "شکافتن زمین و روییدن گیاهان از آن است، کلمه صدع و فرق و فصل به یک معنا است )
ریشه کلمه:
سدد (۶ بار)
بستن و اصلاح کردن. در قاموس گفته «سدّالثلمة:اصلها و ثقّها» یعنی شکاف را گرفت. سدّ به ضمّ و فتح اوّل به معنی بند و حایل میان دو چیز است در مفردات و اقرب گفته: گویند به ضم آن است که طبیعی و فعلخدا باشد و به فتح کار آدمی است . در آیه . اثر معاصی که مانع از قبول حق است سدّ نامیده شده حقّا که گناهان مانند سدّمحکمی از قبول حق و حقیقت مانع میشوند و راه آن را مسدود میکنند. و در آیه . به کوه سدّ گفته شده که کوه میان دو چیز سدّ و حائل است . سدید. یعنی قول صواب و محکم که باطل را در آن راهی نیست و از ورود باطل بسته شده است .
معنی صَّدْعِ: شکاف (مراد از زمین صاحب صدع در عبارت "وَﭐلْأَرْضِ ذَاتِ ﭐلصَّدْعِ "شکافتن زمین و روییدن گیاهان از آن است، کلمه صدع و فرق و فصل به یک معنا است )
ریشه کلمه:
سدد (۶ بار)
بستن و اصلاح کردن. در قاموس گفته «سدّالثلمة:اصلها و ثقّها» یعنی شکاف را گرفت. سدّ به ضمّ و فتح اوّل به معنی بند و حایل میان دو چیز است در مفردات و اقرب گفته: گویند به ضم آن است که طبیعی و فعلخدا باشد و به فتح کار آدمی است . در آیه . اثر معاصی که مانع از قبول حق است سدّ نامیده شده حقّا که گناهان مانند سدّمحکمی از قبول حق و حقیقت مانع میشوند و راه آن را مسدود میکنند. و در آیه . به کوه سدّ گفته شده که کوه میان دو چیز سدّ و حائل است . سدید. یعنی قول صواب و محکم که باطل را در آن راهی نیست و از ورود باطل بسته شده است .
wikialkb: سَدّا
پیشنهاد کاربران
👌
واژه ی سدا/صدا یکی از نمونه های روشنِ پیوستگی واژگان اوستایی → پهلوی → فارسی نو است.
🔹 چند نکته ی تکمیلی:
1. در اوستایی
ریشه ی sadā - ( 𐬯𐬀𐬛𐬁 ) همان طور که گفتید از sa - ( برآمده از sai - / sāy - = ستودن، بانگ زدن، خواندن ) پسوند اسمی ساز - dā - ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
این - dā - را در دیگر واژه های اوستایی هم می بینیم ( مثل fra - dā - = پدیدار ) .
بنابراین sadā - دقیقاً معنای �آواز/بانگ برآمده و شنیده شده� می دهد.
2. در پهلوی
در خط پهلوی به صورت s’d’ ( سدا ) ضبط شده است و معنای �بانگ، فریاد، آواز� دارد.
این نشان می دهد که تحولات آوایی چندانی در گذار اوستایی → پهلوی رخ نداده است.
3. در فارسی نو
ریخت اصیل ایرانی: سدا ( که هنوز هم در بسیاری از گویش ها و در زبان گفتاری به کار می رود ) .
ریخت رسمیِ نوشتاری پس از اسلام: صدا ( با �ص� عربی ) .
این تغییر صرفاً خطی بوده، نه ریشه ای؛ یعنی هیچ ریشه ی عربی برای این واژه وجود ندارد.
4. خویشاوندی هندواروپایی
ریشه ی sai - / sāy - اوستایی با ریشه ی سانسکریت śaṃs - ( ستودن، آواز دادن ) و لاتین sonus ( صوت، صدا ) خویشاوند است.
بنابراین �سدا� بخشی از میراث کهن هندواروپایی است، و هم ریشه ی �صوت� عربی نیست.
- - -
📚 منابع پیشنهادی دقیق تر:
Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch ( مدخل sadā - )
Christian Bartholomae & Karl Hoffmann, Avestische Laut - und Formenlehre
ژاله آموزگار، واژه نامهٔ اوستایی
احمد تفضلی و فریدون جنیدی، فرهنگ های پهلوی
- - -
واژه ی سدا/صدا یکی از نمونه های روشنِ پیوستگی واژگان اوستایی → پهلوی → فارسی نو است.
🔹 چند نکته ی تکمیلی:
1. در اوستایی
ریشه ی sadā - ( 𐬯𐬀𐬛𐬁 ) همان طور که گفتید از sa - ( برآمده از sai - / sāy - = ستودن، بانگ زدن، خواندن ) پسوند اسمی ساز - dā - ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
این - dā - را در دیگر واژه های اوستایی هم می بینیم ( مثل fra - dā - = پدیدار ) .
بنابراین sadā - دقیقاً معنای �آواز/بانگ برآمده و شنیده شده� می دهد.
2. در پهلوی
در خط پهلوی به صورت s’d’ ( سدا ) ضبط شده است و معنای �بانگ، فریاد، آواز� دارد.
این نشان می دهد که تحولات آوایی چندانی در گذار اوستایی → پهلوی رخ نداده است.
3. در فارسی نو
ریخت اصیل ایرانی: سدا ( که هنوز هم در بسیاری از گویش ها و در زبان گفتاری به کار می رود ) .
ریخت رسمیِ نوشتاری پس از اسلام: صدا ( با �ص� عربی ) .
این تغییر صرفاً خطی بوده، نه ریشه ای؛ یعنی هیچ ریشه ی عربی برای این واژه وجود ندارد.
4. خویشاوندی هندواروپایی
ریشه ی sai - / sāy - اوستایی با ریشه ی سانسکریت śaṃs - ( ستودن، آواز دادن ) و لاتین sonus ( صوت، صدا ) خویشاوند است.
بنابراین �سدا� بخشی از میراث کهن هندواروپایی است، و هم ریشه ی �صوت� عربی نیست.
- - -
📚 منابع پیشنهادی دقیق تر:
Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch ( مدخل sadā - )
ژاله آموزگار، واژه نامهٔ اوستایی
احمد تفضلی و فریدون جنیدی، فرهنگ های پهلوی
- - -
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی سدا از ریشه ی واژه ی صد و آ فارسی هست البته شکل این واژه این طور سدا هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




واژه ی سدا از ریشه ی واژه ی صد و آ فارسی هست البته شکل این واژه این طور سدا هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




سدا= صدا
البته در لغت نامه دهخدا گفت شده صدا که این طور درستش است سدا پارسی است البته ریشه ی سانسکریت هم دارد
طبق گفته کزازی درسته
واژه سدا که درعربی این شکلی شده صدا وام گرفت از سانسکریتसदा ( sadā ) است
این واژه صد درصد ریشه ی سانسکریت دارد .
منبع. فرهنگِ سَنسکریت فارسی
این واژه صد درصد ریشه ی سانسکریت دارد .
منبع. فرهنگِ سَنسکریت فارسی
صدایش سداست. .
کلامش درست و صحیح است. .
کلامش درست و صحیح است. .
صدا برابر پارسی سدا میگویند
آنچه در ذیل عنوان" فرهنگ فارسی" آمده، درستش "سیدا شباب اهل الجنه" است.
دکتر معین در پانوشت جلد دوم برهان قاطع در صفحه 1108 نوشته: «سدا با سین مهمله به معنی آواز در هیچ کتابی یافت نشد» ولی این واژه در سنسکریت سبدم sabdam بوده که سدا شده و در اربی صدا نوشته شده است.