سد گشادن

لغت نامه دهخدا

سد گشادن. [ س َدد / س َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) خراب کردن و هدم نمودن. ( آنندراج ). || تسخیر کردن و در تصرف خود آوردن. ( آنندراج ) :
ملک همه خسروان گرفتیم
سد همه دشمنان گشادیم.
انوری.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گشودن سد و جریان دادن آب آن . ۲ - خراب کردن هدم . ۳ - تسخیر کردن در تصرف خود در آوردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس