[ویکی فقه] امام حسین (علیه السّلام) شب عاشورا همه اصحاب خود را جمع کرد و بیعت خود را از آنان برداشت، و فرمود: به همهٔ شما اجازهٔ رفتن می دهم؛ پس همه آزادید که بروید و بیعتی از من بر گردن شما نیست.
از امام سجاد (علیه السّلام) نقل شده است که فرستادهای از جانب عمر بن سعد نزد ما آمد و گفت: تا فردا به شما مهلت می دهیم؛ اگر تسلیم شدید، شما را نزد عبیدالله خواهیم برد، وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت. پس از آنکه ابن سعد به جایگاه خود برگشت، پدرم یاران خود را جمع کرد، و این هنگام عصر بود. (تعبیر این روایت، «قرب المساء» است و «مساء» به فاصله میان ظهر تا مغرب اطلاق میشود؛ هرچند برخی تا نیمه شب را هم مساء گفته اند. اگر مساء را شب بدانیم، که مشهور چنین است، معنای این عبارت، «نزدیک غروب» خواهد بود.) من با آنکه بیمار بودم، نزدیک شدم تا ببینم پدرم به آنان چه میگوید. پدرم به آنان رو کرد و فرمود: خدای بلند مرتبه را به بهترین ستایش ها، ثناگویی می کنم و او را در گرفتاری و خوشی سپاس می گویم. خدایا تو را سپاس می گویم بر اینکه ما را به نبوت گرامی داشتی و قرآن را به ما آموختی، ما را در دین دانا ساختی و گوشهای شنوا و دیده های بینا و دلهای آگاه به ما ارزانی داشتی، و ما را از مشرکان قرار ندادی. اما بعد، من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم، و خاندانی نیکوتر و مهربان تر از خاندان خود ندیدهام؛ خدایتان از جانب من پاداشی نیکو دهد. بدانید که من میدانم فردا سرنوشت ما با این دشمنان چه خواهد شد. اکنون به همهٔ شما اجازهٔ رفتن می دهم؛ پس همه آزادید که بروید و بیعتی از من بر گردن شما نیست. (گزارش خطبه که از امام سجاد (علیه السّلام) نقل شده تا اینجاست و ادامه آن از راویان دیگر است.) شب همه جا را فراگرفته است پس از تاریکی شب استفاده کنید و هر کدام از شما که قدرت دارد دست مردی از اهل بیت مرا بگیرد و در این تاریکی متفرق شوید و به هر سو که می خواهید بروید. (روایت ابن سعد، این اضافه را دارد که امام بخشی از آیه ۵۲ سوره مائده را قرائت کرد که میفرماید: حتی یاتی الله بالفتح او امر من عنده فی بخواغلی ما اسراوانی آنفسهم نادمین «شاید خداوند پیروزی آورد، یا امری از سوی او فرا رسد که دشمن از آنچه کرده پشیمان شود») این مردم مرا می خواهند و اگر به من دست یابند، با بقیه کاری نخواهند داشت. (گویا هدف امام این بود که هر کس در این میدان قدم می گذارد، کاملا آزادانه و با ثبات قدم باشد، از این رو در مناسبت های مختلف و به بهانه های گوناگون، که پس از این هم اشاره خواهد شد، افراد را مرخص می کرد.)
← وفاداری اصحاب
آیا کسی از همراهان امام، صحنه را ترک کرد؟ در برخی کتب متاخر، به نقل از سکینه، دختر امام حسین (علیه السّلام)، چنین آمده است که پس از سخنان امام، گروهی از همراهان آن حضرت صحنه کربلا را ترک کردند و رفتند. لیکن این سخن در منابع تاریخی وجود ندارد و هیچ گزارشی آن را تایید نمی کند. بنا به آنچه پیشتر گفته شد، در شب عاشورا همهٔ اصحاب امام اعلام وفاداری کردند و گفتند تا پای جان میایستیم. به نظر می رسد کسانی که این مطلب را در کتاب خود آورده اند، آنچه را در منزل زباله رخ داد، و عده ای که به اغراض مختلف به همراه امام آمده بودند، او را رها کردند، به خطا در شب عاشورا گزارش کردهاند. همچنین به نظر می رسد خبر مسعودی مبنی بر اینکه هنگام ورود به کربلا، پانصد سواره و یک صد پیاده همراه امام بودند درست نباشد؛ زیرا این رقم را مورخان دیگر گزارش نکرده اند، بلکه برخی گفته اند با امام، تنها پنجاه نفر به کربلا آمدند. (این از مواردی است که اگر دلیلی برای ثبت ارقام در منابع تاریخی با عدد، و نه با حروف، وجود داشت، اشکال را از این جهت میدانستیم و میگفتیم ۵۰ با ۵۰۰ اشتباه شده است. طبری در یک روایت، اصحاب امام را هنگامی که به سمت کربلا میرفتند ۴۵ سواره و یکصد پیاده دانسته است، لیکن نمی توان آن را مربوط به زمان ورود و حضور آن حضرت در کربلا هم دانست.) در مجموع، شواهد و قراین، گزارش مسعودی را تایید نمی کند. بنابراین سخن برخی محققان نیز که به استناد گزارش مسعودی گفته اند در شب عاشورا عده ای از لشکر امام رفتند، محل تامل جدی است. البته بلاذری، از برگشتن یکی از همراهان امام خبر میدهد و مینویسد: فراس بن جعدة بن هبیره مخزومی (جعده، پسرعمهٔ امام حسین (علیه السّلام)، و مادر ام هانی، دختر ابو طالب بود.) با امام حسین (علیه السّلام) بود و تصور می کرد با امام مخالفت نخواهد شد. اما وقتی اوضاع را نامساعد و دشوار دید ترسید؛ از این رو امام به او اجازه برگشت داد و او شبانه از آنجا رفت. (برخی معتقدند این خبر به دلایلی نمی تواند درست باشد؛ چون علاوه بر منحصر بودن آن به کتاب بلاذری، اینکه جعدة بن هبیره فرزندی به نام فراسی داشته باشد. در منابع نیست. به فرض وجود داشتنش، او پسرعمه امام بود و خود بلاذری می گوید: فرزندان هبیره از پیروان اهل بیت و عارف به مقام آنان بودند، به علاوه، آنان به شجاعت معروف بودند.) به نظر میرسد این قضیه اگر صحت داشته باشد، مربوط به غیر از شب عاشورا باشد.
از امام سجاد (علیه السّلام) نقل شده است که فرستادهای از جانب عمر بن سعد نزد ما آمد و گفت: تا فردا به شما مهلت می دهیم؛ اگر تسلیم شدید، شما را نزد عبیدالله خواهیم برد، وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت. پس از آنکه ابن سعد به جایگاه خود برگشت، پدرم یاران خود را جمع کرد، و این هنگام عصر بود. (تعبیر این روایت، «قرب المساء» است و «مساء» به فاصله میان ظهر تا مغرب اطلاق میشود؛ هرچند برخی تا نیمه شب را هم مساء گفته اند. اگر مساء را شب بدانیم، که مشهور چنین است، معنای این عبارت، «نزدیک غروب» خواهد بود.) من با آنکه بیمار بودم، نزدیک شدم تا ببینم پدرم به آنان چه میگوید. پدرم به آنان رو کرد و فرمود: خدای بلند مرتبه را به بهترین ستایش ها، ثناگویی می کنم و او را در گرفتاری و خوشی سپاس می گویم. خدایا تو را سپاس می گویم بر اینکه ما را به نبوت گرامی داشتی و قرآن را به ما آموختی، ما را در دین دانا ساختی و گوشهای شنوا و دیده های بینا و دلهای آگاه به ما ارزانی داشتی، و ما را از مشرکان قرار ندادی. اما بعد، من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم، و خاندانی نیکوتر و مهربان تر از خاندان خود ندیدهام؛ خدایتان از جانب من پاداشی نیکو دهد. بدانید که من میدانم فردا سرنوشت ما با این دشمنان چه خواهد شد. اکنون به همهٔ شما اجازهٔ رفتن می دهم؛ پس همه آزادید که بروید و بیعتی از من بر گردن شما نیست. (گزارش خطبه که از امام سجاد (علیه السّلام) نقل شده تا اینجاست و ادامه آن از راویان دیگر است.) شب همه جا را فراگرفته است پس از تاریکی شب استفاده کنید و هر کدام از شما که قدرت دارد دست مردی از اهل بیت مرا بگیرد و در این تاریکی متفرق شوید و به هر سو که می خواهید بروید. (روایت ابن سعد، این اضافه را دارد که امام بخشی از آیه ۵۲ سوره مائده را قرائت کرد که میفرماید: حتی یاتی الله بالفتح او امر من عنده فی بخواغلی ما اسراوانی آنفسهم نادمین «شاید خداوند پیروزی آورد، یا امری از سوی او فرا رسد که دشمن از آنچه کرده پشیمان شود») این مردم مرا می خواهند و اگر به من دست یابند، با بقیه کاری نخواهند داشت. (گویا هدف امام این بود که هر کس در این میدان قدم می گذارد، کاملا آزادانه و با ثبات قدم باشد، از این رو در مناسبت های مختلف و به بهانه های گوناگون، که پس از این هم اشاره خواهد شد، افراد را مرخص می کرد.)
← وفاداری اصحاب
آیا کسی از همراهان امام، صحنه را ترک کرد؟ در برخی کتب متاخر، به نقل از سکینه، دختر امام حسین (علیه السّلام)، چنین آمده است که پس از سخنان امام، گروهی از همراهان آن حضرت صحنه کربلا را ترک کردند و رفتند. لیکن این سخن در منابع تاریخی وجود ندارد و هیچ گزارشی آن را تایید نمی کند. بنا به آنچه پیشتر گفته شد، در شب عاشورا همهٔ اصحاب امام اعلام وفاداری کردند و گفتند تا پای جان میایستیم. به نظر می رسد کسانی که این مطلب را در کتاب خود آورده اند، آنچه را در منزل زباله رخ داد، و عده ای که به اغراض مختلف به همراه امام آمده بودند، او را رها کردند، به خطا در شب عاشورا گزارش کردهاند. همچنین به نظر می رسد خبر مسعودی مبنی بر اینکه هنگام ورود به کربلا، پانصد سواره و یک صد پیاده همراه امام بودند درست نباشد؛ زیرا این رقم را مورخان دیگر گزارش نکرده اند، بلکه برخی گفته اند با امام، تنها پنجاه نفر به کربلا آمدند. (این از مواردی است که اگر دلیلی برای ثبت ارقام در منابع تاریخی با عدد، و نه با حروف، وجود داشت، اشکال را از این جهت میدانستیم و میگفتیم ۵۰ با ۵۰۰ اشتباه شده است. طبری در یک روایت، اصحاب امام را هنگامی که به سمت کربلا میرفتند ۴۵ سواره و یکصد پیاده دانسته است، لیکن نمی توان آن را مربوط به زمان ورود و حضور آن حضرت در کربلا هم دانست.) در مجموع، شواهد و قراین، گزارش مسعودی را تایید نمی کند. بنابراین سخن برخی محققان نیز که به استناد گزارش مسعودی گفته اند در شب عاشورا عده ای از لشکر امام رفتند، محل تامل جدی است. البته بلاذری، از برگشتن یکی از همراهان امام خبر میدهد و مینویسد: فراس بن جعدة بن هبیره مخزومی (جعده، پسرعمهٔ امام حسین (علیه السّلام)، و مادر ام هانی، دختر ابو طالب بود.) با امام حسین (علیه السّلام) بود و تصور می کرد با امام مخالفت نخواهد شد. اما وقتی اوضاع را نامساعد و دشوار دید ترسید؛ از این رو امام به او اجازه برگشت داد و او شبانه از آنجا رفت. (برخی معتقدند این خبر به دلایلی نمی تواند درست باشد؛ چون علاوه بر منحصر بودن آن به کتاب بلاذری، اینکه جعدة بن هبیره فرزندی به نام فراسی داشته باشد. در منابع نیست. به فرض وجود داشتنش، او پسرعمه امام بود و خود بلاذری می گوید: فرزندان هبیره از پیروان اهل بیت و عارف به مقام آنان بودند، به علاوه، آنان به شجاعت معروف بودند.) به نظر میرسد این قضیه اگر صحت داشته باشد، مربوط به غیر از شب عاشورا باشد.
wikifeqh: سخنان_امام_حسین_در_شب_عاشورا