بمن چنان بود اندر نهفت صورت حال
که میر سیر شد از بنده سخن گستر.
عنصری.
با علی یاران بودند بلی پیر ولیک بمیان دو سخن گستر فرقست کثیر.
ناصرخسرو ( دیوان چ کتابخانه تهران ص 196 ).
دل هر که را کو سخن گستر است سروشی سراینده یا دیگر است.
نظامی.
چون زمان عهد سنایی درنوشت آسمان چون من سخن گستر بزاد.
خاقانی.
|| به مجاز بمعنی پهنا دادن سخن که اطراف و محافل بسیار داشته باشد. ( آنندراج ) : مدعی گرچه سخنگوست سخن گستر نیست
مهمل و معنی بسیار چه معنی دارد.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| هم سخن.هم گفتار : چو کوه البرز آن کوه کاندر آن سیمرغ
گرفته مسکن و با زال شد سخن گستر.
فرخی.