سخن کش. [ س ُ خ َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه استماع سخن بفور تمام کند. ( آنندراج ). در بیتهای زیر معنی راوی میدهد. آنکه شعر شاعران در مجمع برخواند : گر سخن کش یابم اندر انجمن صد هزاران گل برویم چون چمن.
مولوی.
صائب از قحط سخندان چه بمن میگذرد بسخن کش نشود هیچ سخندان محتاج.