سخن روا

لغت نامه دهخدا

سخن روا. [ س ُ خ َ رَ ] ( ص مرکب ) نافذالکلمه. که سخن او را بشنوند. مهتر و رئیس : مردی بود از جهودان بنی النضیر و مهتر و سخن روا بود و بر آن حصار بنی النضیر حکم داشتی. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

نافذ الکلمه که سخن او را بشنوند

پیشنهاد کاربران

بپرس