سخن راندن با ؛ مکالمه کردن با. گفتگو کردن با :
سپهدار دستان مر او را بخواند
سخن هر چه بشنید با او براند.
فردوسی.
نویسنده نامه را پیش خواند
سخن هر چه بایست با او براند.
فردوسی.
سخن های شاهان همی خواندیم
... [مشاهده متن کامل]
وزآن با بزرگان سخن راندیم.
فردوسی.
سیاوش را در بر خویش خواند
ز هر گونه با او سخن ها براند.
فردوسی.
دبیر خردمند را پیش خواند
سخن های شایسته با او براند.
فردوسی.
سخن با وی بسیار با تواضعراند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379 ) :
ببد دایه دل خیره آمد دوان
سخن راند با دختر اردوان.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
سپهدار دستان مر او را بخواند
سخن هر چه بشنید با او براند.
فردوسی.
نویسنده نامه را پیش خواند
سخن هر چه بایست با او براند.
فردوسی.
سخن های شاهان همی خواندیم
... [مشاهده متن کامل]
وزآن با بزرگان سخن راندیم.
فردوسی.
سیاوش را در بر خویش خواند
ز هر گونه با او سخن ها براند.
فردوسی.
دبیر خردمند را پیش خواند
سخن های شایسته با او براند.
فردوسی.
سخن با وی بسیار با تواضعراند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379 ) :
ببد دایه دل خیره آمد دوان
سخن راند با دختر اردوان.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .