سخمه


معنی انگلیسی:
rapier

لغت نامه دهخدا

( سخمة ) سخمة. [ س ُ م َ ] ( ع اِ ) کینه. ( منتهی الارب ). حقد. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || سیاهی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کینه حقد یا سیاهی

مترادف ها

spear (اسم)
خشت، پیکان، نیزه، سنان، نیزه ای، سخمه، نیزه دار

lunge (اسم)
خیز، جهش، حمله ناگهانی، سخمه، پرتاب ناگهانی، پیشروی ناگهانی

thrust (اسم)
نیرو، فشار، زور، سخمه، نیروی پرتاب، فشار موتور

lance (اسم)
نیزه، سخمه

stab (اسم)
ضرب، سخمه، زخم چاقو، ضربت با چیز نوک تیز

rapier (اسم)
سخمه، شمشیر دودم

پیشنهاد کاربران

سخمه واژه ای تورکی است که از کار واژه سوخماق به چم فرو کردن گرفته شده که ریشه آن سوخ بوده هنگامیکه پسوندمه بدان افزوده می گردد به ریخت سوخمه و به چم فرو رونده در می اید که در پارسی بدین ریخت و به چم نیزه پیکان و زخم کارد بکار می رود در واژه نامه شاهمرسی هم تورکی گفته شده است