سخمط

لغت نامه دهخدا

سخمط. [ س َ م َ ] ( ع مص ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعانی زیر آورده است : کثیف کردن. لکه کردن. گل آلود کردن ( مثلاً لباس و کفش را ). کاری را ضخیم و کلفت و بدترکیب درست کردن. کتاب و تألیفی را به صورت کثیف و ضخیم و نامطلوب ترتیب دادن. بد ترتیب دادن. چیزی را خراب کردن و بد تعمیر کردن. خراب کردن. ضایع کردن. فاسد کردن. ( دزی ج 1 ص 63 ).

پیشنهاد کاربران