سختی کردن ؛ درشتی کردن. خشونت :
بنرمی ز دشمن توان کند پوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست.
سعدی.
بنرمی ز دشمن توان کند پوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست.
سعدی.
ناهمواری کردن، بدرفتاری کردن، درشتی کردن، سخت گرفتن،
به نرمی ز دشمن توان کرد دوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست
به نرمی ز دشمن توان کرد دوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست