سخت کوش است به پرهیز و بزهد
تو مر او را بجوانی منگر.
فرخی.
بزاد این سفرت سخت کوش باید بودکه این سفر سوی دارالسلام باید کرد.
ناصرخسرو.
سخت کوش است آه خاقانی مگر این چرخ را بفرساید.
خاقانی.
چه باید درین آتش هفت جوش بصید کبابی شدن سخت کوش.
نظامی.
زآتش انگیز آن شراره گرم شد دل سخت کوش نعمان نرم.
نظامی.
ازین آتشین خانه سخت جوش کسی جان برد کو بود سخت کوش.
نظامی.
|| سخت بهم افتاده. سخت جنگنده : دو لشکر بیک جا شده سخت کوش
بگردون درافتاده بانگ و خروش.
فردوسی.
|| سخت گیر : اگر چرخ با من بود سخت کوش
بگرز گرانش بمالم دو گوش.
فردوسی.