سخت زدن، شلاق خوردن، سخت شلاق زدن
گیج کردن، مجزا کردن، با ضربت بزمین کوبیدن، سخت زدن
زدن، شلاق زدن، چوب زدن، کتک زدن، کوبیدن، تپیدن، منکوب کردن، ضرب زدن، سخت زدن
شلاق زدن، سخت زدن
شلاق زدن، سخت زدن، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، با دقت روی چیزی کار کردن
شلاق زدن، سخت زدن، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، با دقت روی چیزی کار کردن
سخت زدن، سرزنش کردن، شکست دادن، به سختی تنبیه کردن