سخت جانی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) گران جانی : آزاد کنم ز سخت جانی وآباد کنم به سخت رانی.نظامی.شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.شکیبی ( از آنندراج ).
{hardiness, stress tolerance} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] میزان مقاومت موجود زنده در مقابل تنش های محیط